رهبر انقلاب :
اساس کار دشمنان ، فتنه سازی است و اساس کار ما باید ایجاد بصیرت باشد.
به نظر شما بهترین راه برای کسب بصیرت چیست ؟
شهری به آتش می کشم گر تو لبت را تر کنی
من چون گلی در دست تو ، کی تو مرا پرپر کنی
بر رشته های معجر زهرا (س)قسم ، سید علی !
خنجر به حنجر می زنم ، گر تو هوای سر کنی
*************
آهن آبدیده را ، زنگ عوض نمی کند
چهره انقلاب را ، جنگ عوض نمی کند
به خیل دشمنان بگو به کوری دو چشمتان
مطیع امر رهبری ، رنگ عوض نمی کند
*************
گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر رفت ، تفنگ پدری هست هنوز
گر چه نیکان همگی بار سفر بربستند
شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز
گر امام شهدا نیست کنون در برمان
خلف صالح و مظلوم علی هست هنوز
*************
برای سلامتی شان صلوات !
چشماتو وا کن آقا جون/بال های خستمو ببین/ منو نگاه کن آقا جون/ دل شکسته مو ببین/ دلت میاد کبوترات تو حرمت پر نزنن/ به سایه بون دستای مهربونت سر نزنن/ می خوام برای کفترا یه خورده گندم ببرم/ اونجا که گنبدش طلاست با کفتراش پر بزنم/ دوسش دارم اماممه در خونشو در بزنم/ بعضی شبا تو خونمون بابام به مادرم میگه/ می خوام برم امام رضا/ به خدا دلم تنگه دیگه ...
غریب خراسان
طوس هم مدینه ی دیگری است...
چرا که خورشید مدینه در آن آرمیده است و علی بن موسی ، پاره ی تن رسول الله (ص) است ...
و امروز ... امت ما ، گرچه در سوگ رضای اهل بیت ، نشسته است ، اما خرسند است که نعمت ولایت دارد و به شرطی که امام هشتم در حدیث سلسله الذهب فرمود ، پای بند و سر به فرمان است ...
خدایا مهر آل علی را در دلها بیفزای و غم شیعه را با ظهور خورشید پنهان ، به سرور مبدل فرما و اشک دیدگان را در سوگ غریب خراسان ، با نسیمی از کوی یار ، به گلخنده ی شادی و رضا برسان ...
سلام بر تو ، ای غریب آشنا ، ای حضرت رضا (ع) ...
خواص و مظلومیت امام حسن (ع)
معاویه بعد از شهادت امام علی (ع) تا آنجا که توانست بوسیله ی عمال خود ، جامعه اسلامی را به سمت دنیاطلبی و احیای تعصبات قومی و جاهلی کشاند و سعی نمود تا با نفوذ در سرزمین هایی که امام حسن مجتبی (ع) سرپرستی و زعامت آن را بر عهده داشت ، زمینه را برای کارزار نظامی آماده سازد.
پس از مدتی ، عاقبت ، معاویه به سمت عراق ، لشکر کشید و امام حسن مجتبی (ع) نیز به محض شنیدن این خبر ، از خواص و بزرگان عراق خواستند تا اجتماع کرده و برای نبرد با معاویه آماده شوند.
اهل عراق ، نخست ، سرپیچی کرده و سپس تن به جهاد دادند که البته در بین آنها گروه های گوناگونی به چشم می خورد : عده ی کمی از شیعیان و مؤمنین ، گروهی از خوارج که جنگ با معاویه را به هر چیزی ترجیح می دادند ، گروهی مردم آشوب طلب و تشنه ی غنایم جنگی و دسته ای دیگر را نیز مردمانی اهل تعصب تشکیل می دادند که تنها از رئیس قبیله ی خود ، پیروی کرده و دین آئین دیگری نداشتند. با این حال ، امام (ع) از سر ناچاری حرکت کرده و با همین افراد ، تا نزدیکی اردوگاه معاویه ، پیش رفت . در نزدیکی میدان نبرد ، حضرت دستور توقف داد و برای آنکه ترکیب نیروهای خود را بهتر شناخته و میزان فرمانبری لشکر خود را بداند ، خطبه ای را برای مردم آغاز کرده و در بیان ثمرات وحدت و دوستی با مسلمانان ، جملاتی را بیان فرموده و از همگان خواست که اگر در هنگامه ی نبرد ، یا قبل و بعد از آن ، تصمیمی از جانب ایشان گرفته شد ، با آن مخالفت نشود. در این هنگام ، خواص کوته فکر به یکدیگر نگاه کرده و گفتند : ظاهرا او قصد مصالحه با معاویه را دارد ، به خدا ، این مرد کافر شده است ... و بلافاصله به خیمه امام ریخته و آن را غارت کرده و حتی سجاده را از زیر پای مبارکش کشیده و عبدالرحمن جعال ، ردای آن حضرت را نیز از دوشش کشید.
امام حسن (ع) پس از این واقعه ، با عده ی کمی از شیعیانش به سمت مدائن به راه افتاد و پس از سوء قصدی که منجر به جراحت ایشان گردید ، به آن بزرگوار خبر دادند که رؤسای قبایل به معاویه نامه نوشته و تعهد کرده اند ، درصورت ورود لشکر معاویه ، امام حسن (ع) را اسیر کرده و تسلیم وی کنند. بعد از آن نیز خبری رسید که عبیدالله بن عباس ، که سردار سپاه امام حسن و یکی از نزدیکان ایشان بود ، با وعده ی یک میلیون درهمی معاویه فریب خورده و به لشکر او پیوسته است !
خودداری کردن مردم از یاری امام (ع) و سوءقصدهای خوارج و دشنام ها و تکفیر و حلال شمردن خون امام (ع) از سوی اصحاب و خیانت و دنیاطلبی خواص ، باعث شد که حضرت ، برای بقای امامت و اصل اسلام ، تن به صلحی قهرمانانه دهد و طی آن ضمن گرفتن تعهد از معاویه برای بازگرداندن خلافت پس از خود به خاندان پیامبر و تعهد از وی برای ایجاد امنیت شیعیان ، به جنگی که از مدتها قبل ، نتیجه اش معلوم بود ، پایان داد.
حضرت در چندسال پس از این صلح ، همواره از خیانت نزدیکان و خواص ، خون دل خورد و در نهایت ، پس از سالها روشنگری علیه بنی امیه و زمینه سازی برای قیام عاشور ، با زهر معاویه ، به شهادت رسید.
در این زمان نیز ، هرگاه مردم و خواص جامعه ، برای دفاع از دین خدا و یاری امام خود ، در صحنه بوده و حق را از باطل و تزویر تشخیص دهند و فریب ظواهر دنیا را نخورند ، دشمنان هرگز نخواهند توانست آن شرایط تلخ دوران مظلومانه ی امام حسن (ع) را بر دنیای اسلام ، تحمیل کنند و به لطف الهی ، هرگز چنین نخواهد بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی:
اکنون مشخص شده است، کسانی که در مقابل عظمت ملت ایران در انتخابات ایستادند، از ملت نیستند بلکه افراد ضد انقلاب صریح و یا افرادی هستند که براثر جهالت و لجاجت، همان کار ضد انقلاب را انجام می دادند.
سی و یک سال است لبریز تو هستیم
انقلاب اسلامی با تکیه بر مشروعیت الهی و پشتوانه مردمی شکل گرفت.
عامل موفقیت امام(ره) و امت
حقیقت دوم این است که آنچه امام بزرگوار و ملت شجاع ما را در راه این مبارزهى بزرگ موفق کرد، بصیرت و صبر بود - مقاومتى همراه با بصیرت - همانطور که امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر والصّبر»(9). علت آن هم این است که امروز مبارزه با کفر خالص و شرک خالص نیست، تا مطلب روشن، و صفبندیها مجزا و جداى از هم باشد؛ بلکه امروز مبارزه با نفاق و دورویى و تزویر و شعارهاى توخالى و دروغزنیها و لافزنیهایى است که بلندگوهاى استکبار را در همهى انحاى عالم پُر کرده است. بسیارى دم از طرفدارى از حقوق بشر مىزنند و دروغ مىگویند. بسیارى دم از اسلام مىزنند و دروغ مىگویند. اسلام آنها، اسلام باب طبع و میل سردمداران استکبار است. بسیارى دم از مساوات و برابرى انسانها مىزدند و مىزنند و دروغ مىگفتند و مىگویند. بنابراین، مبارزه در دوران کنونى، مبارزهیى دشوار است؛ هم به خاطر قدرت زر و زور استکبار، و هم به خاطر قدرت تبلیغاتى و توجیهگر دروغگوییها و نفاقهاى استکبار و ایادیش.
انسانهاى بىبصیرت، زود فریب مىخورند. همین امروز هم در دنیا آدمهاى دلسوزى هستند که فریب خوردهاند؛ دشمن را نشناختهاند و صف را تشخیص ندادهاند. در ایران، امام عظیمالشأن ما، به برکت بصیرت مردم - که با صبر و مقاومت آنها همراه بود - این راه را طى کرد و به موفقیت رسید. خود او، در ایجاد این بصیرت و صبر در مردم، بزرگترین مؤثر بود. هرجا در انحاى عالم مبارزهیى صورت مىگیرد، حرکتى مىشود، انسان دلسوزى در پى نجات تودههاى مردم حرکت مىکند، باید بداند که این راه، با هوشمندى و بصیرت و نیز با صبر و مقاومت طىشدنى است، و لاغیر.
حقیقت سوم این است که همهى دنیا - هم تودههاى مسلمان و مستضعف و محروم عالم، و هم اردوگاه استکبار - تشخیص داده و فهمیدهاند که کانون و محور و مرکز این حرکتى که امروز در جهت آرمانهاى اسلامى در دنیا مشاهده مىشود، جمهورى اسلامى است؛ لذا در درجهى اول، همهى دشمنیهاى عالم متوجه ماست. ما در لابلاى سخنان گرم و بهظاهر دوستانه، همواره نشانههاى خصومت و کینه را مىشناسیم. ما مىدانیم که استکبار نسبت به جمهورى اسلامى و شما ملت و این امام بزرگوار، چهقدر دشمن است. دشمن چون او را زنده مىداند، یک سر سوزن از دشمنیش با او کم نشده است. اگر بوقهاى استکبارى و اردوگاه استکبار و دشمنان امام فکر مىکردند که او مرده و تمام شده است، بعد از گذشت دو سال از رحلت جانسوز او، اینقدر با شخص او و با نام او دشمنى نمىکردند، که امروز مىکنند.
ایران اسلامى، ایران امام، ایران انقلاب، مرکز و محور حرکت عظیم جهانى مسلمانان است، و به همین نسبت محور دشمنیهاست. این، بهجاى آنکه ما را غمگین کند، خوشحال مىکند؛ و بهجاى آنکه ما را وحشتزده کند، امیدوار مىکند؛ چون نشان مىدهد که ما قدرتمندیم و علیه منافع استکبار و منافع دزدان و غارتگران، همچنان تهدید بزرگى به شمار مىرویم. دشمنى استکبار، ما را مطمئنتر مىکند که راهى را که در حرکت پیشروندهى انقلاب و سازندهى کشور و جامعه انتخاب کردهایم، درست و موفق و صائب بوده است. اگر ما در حرکتمان علیه منافع دشمنان بشریت و در جهت مصالح انقلاب و کشور، راه خطا را پیموده بودیم، دشمن اینقدر با ما دشمنى نمىکرد.
امروز همهى تبلیغات جهانى با شیوههاى مختلف علیه ماست. ممکن است بعضى از رادیوها و بعضى از دستگاههاى خبرى و تبلیغاتى به ما صریحاً دشنام ندهند، اما این دلیل دوستى آنها نیست. آنها مىدانند که دشنام صریحشان به ما، دل ملتهاى عالم را به ما بیشتر نزدیک مىکند. به همین خاطر، به جاى دشنام صریح، تهمت مىزنند؛ خودشان را به ما نزدیک، و ما را به خودشان خوشبین نشان مىدهند! این هم از همان ترفندها و خباثتهاست.
فرازی از بیانات مقام معظم رهبر
در مراسم دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) 14/3/1370
امام(ره) قوّت و عزّت مسلمین
من امروز چند حقیقت بدیهى و روشن را عرض مىکنم و بعد از آن، یک نتیجهگیرى براى ملت ایران، و یک نتیجهگیرى براى همهى ملتهاى مسلمان جهان خواهم کرد.
حقیقت اول که کسى منکر آن نیست و هیچ منصفى نمىتواند آن را انکار کند، این است که امام بزرگوار ما به اسلام و مسلمین قوّت و عزت بخشید. دشمنان اسلام، اسلام را ضعیف مىخواستند. آنها تلاش کرده بودند تا اسلام را از صحنهى عمل، بلکه از ذهن ملتهاى مسلمان - چه برسد به غیر آنها - خارج کنند؛ متأسفانه تا حدود زیادى هم موفق شده بودند. در این سیاست پلید، حکومتهاى فاسد و وابسته، با استکبار و شبکهى جهانى دشمنان اسلام هماهنگى کامل داشتند.
امام بزرگوار با این انقلاب، مسلمانان را نشاط بخشید و اسلام را زنده کرد. امروز در کشورهاى بسیارى، اسلام آرزو و آرمان نسلهاى جوان و بهپاخاسته و روشنفکر است. یک نمونه، فلسطین عزیز است. سالها به نام فلسطین حرف زده شد و مبارزه گردید؛ اما ناکام و ناموفق. امروز ملت فلسطین، به نام اسلام مبارزه و مقاومت مىکند؛ لذا مبارزه از شکل سازمانها و گروهها و شخصیتها و سردمدارها، به میان تودهى مردم کشیده شده است. چنین مبارزهیى، هرگز ناکام نخواهد شد. مبارزهى مردمى اگر باقى بماند، بىشک در نهایت به پیروزى خواهد رسید. این، به برکت اسلامى بود که امام نام آن را زنده کرد و وجدان اسلامى را در مسلمین بیدار نمود.
امروز در کشورهاى اسلامى شمال آفریقا، گروههایى به نام اسلام و با هدف ایجاد حکومت و نظام اسلامى مبارزه مىکنند؛ پیشرفت هم کردهاند. قبل از نهضت امام بزرگوار ما، چه کسى چنین چیزى را حتّى به خاطر مىگذرانید؟ در شرق و غرب جهان اسلام، مسلمانان بیدار شدهاند. اقلیتهاى مسلمان در کشورهاى اروپایى و غیر اروپایىِ داراى حاکمیت کفر و الحاد، احساس شخصیت مىکنند. هویت و شخصیت اسلامى، در میان مسلمانان زنده شد. این، به برکت امام و حرکت عظیم امام بود.
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) 14/3/1370
کار بزرگ امام(ره)
اولین کار بزرگ او، احیاى اسلام بود. دویست سال است که دستگاههاى استعمارى سعى کردند تا اسلام به دست فراموشى سپرده شود. یکى از نخستوزیرهاى انگلیس در جمع سیاستمداران استعمارى دنیا اعلام کرده بود که ما باید اسلام را در کشورهاى اسلامى منزوى کنیم! قبل و بعد از آن نیز پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجهى اول از صحنهى زندگى، و در درجهى دوم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج شود؛ چون مىدانستند این دین، بزرگترین مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استکبارى است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنهى سیاسى جهان برگرداند.
دومین کار بزرگ او، اعادهى روح عزت به مسلمین بود. اینگونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحلیلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگى مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاى عالم احساس عزت کردند.
یک نفر مسلمان از کشورى بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من مىگفت: قبل از انقلاب اسلامى، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمىکردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلى داشتند، و هرچند خانوادههاى مسلمان روى بچههاى خود اسم اسلامى مىگذاشتند، اما جرأت نمىکردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت مىکشیدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامى خود را مىگویند، و اگر از آنها بپرسند که شما چه کسى هستید، اول آن اسم اسلامى را با افتخار بر زبان مىآورند.
بنابراین، با کار بزرگى که امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جاى دنیا احساس عزت مىکنند و به مسلمانى و اسلام خود مىبالند.
سومین کار بزرگ او این بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامى داد. قبل از این، مسلمانها در هر جاى دنیا که بودند، چیزى به نام امت اسلامى برایشان مطرح نبود و یا اصلاً جدى تلقى نمىشد. امروز همهى مسلمانها در اقصاى آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و امریکا، احساس مىکنند که جزو یک جامعهى جهانىِ بزرگ به نام امت اسلامى هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامى را ایجاد کرد، که بزرگترین حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار است.
چهارمین کار بزرگ او، ازالهى یکى از مرتجعترین و پلیدترین و وابستهترین رژیمهاى منطقه و جهان بود. ازالهى حکومت پادشاهى در ایران، یکى از بزرگترین کارهایى بود که کسى مىتوانست آن را تصور کند. ایران مهمترین دژ استعمار در منطقهى خلیجفارس و خاورمیانه بود. این دژ، به دست امام ما در هم فرو ریخته شد.
کار پنجم او، ایجاد حکومتى بر مبناى اسلام بود؛ چیزى که به ذهن مسلمانها و غیرمسلمانها خطور نمىکرد، و خواب خوشى بود که مسلمانهاى سادهلوح هم هرگز آن را با خود تصور نمىکردند و نمىدیدند. امام(ره) در حد یک معجزه، به این خیال افسانهآمیز لباس واقعیت پوشاند.
کار ششم او، ایجاد نهضت اسلامى در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامى، در بسیارى از کشورها و از جمله کشورهاى اسلامى، گروهها و جوانها و ناراضیها و آزادىطلبها، با ایدئولوژیهاى چپ وارد میدان مىشدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامى، پایه و مبناى حرکتها و نهضتهاى آزادیبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهیى از دنیاى وسیع اسلام که جمعیت یا گروهى به انگیزهى آزادیخواهى و ضدیت با استکبار حرکت مىکنند، مبنا و قاعدهى کار و امید و رکنشان، تفکر اسلامى است.
هفتمین کار بزرگ او، نگرشى جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایههاى بسیار مستحکمى داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکى از محکمترین فقاهتها و متکى به قواعد و اصول و مبانى بسیار مستحکمى است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گسترهیى وسیع و با نگرشى جهانى و حکومتى مورد توجه قرار داد و ابعادى از فقه را براى ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حکام بود. در دنیا پذیرفته شده است که کسانى که در رأس اجتماعات قرار مىگیرند، اخلاق فردىِ خاصى داشته باشند! تکبر ورزیدن، برخوردار بودن از زندگى راحت و مسرفانه، تجملگرایى، خودرأیى و خودخواهى و امثال اینها، چیزهایى است که مردم دنیا قبول کردند که کسانى که در رأس حکومتها قرار مىگیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّى در کشورهاى انقلابى، انقلابیونى که تا دیروز زیر چادرها زندگى مىکردند و در دخمهها مخفى مىشدند، به مجرد اینکه به حکومت مىرسند، وضع زندگیشان عوض مىشود و اخلاق حکومتیشان تغییر مىکند و همان وضعیتى را به خود مىگیرند که بقیهى سلاطین و رؤساى عالم داشتند! ما از نزدیک چنین چیزى را دیدهایم؛ براى مردم هم مایهى تعجب نیست.
امام ما این باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و دیگر مسلمانان عالم، مىتواند زندگى زاهدانهیى داشته باشد و به جاى کاخهاى مجلل، در یک حسینیه از دیدارکنندگان پذیرایى کند و با لباس و زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد کند.
اگر دلهاى حکام و زمامداران به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد، تجمل و تشریفات و اسراف و برخورداریهاى زیاد و خودرأیى و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار این بود که هم در زندگى خود و هم در آن دستگاهى که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقیقت تجلى یافته بود.
کار نهم او، احیاى روحیهى غرور و خودباورى در ملت ایران بود. برادران عزیز! حکومتهاى استبدادى و فردى، سالهاى متمادى ملت ما را به صورت ملتى ضعیف و مستضعف و توسرىخور در آورده بودند؛ ملتى که از استعداد جوشان و خصلتهاى جمعىِ فوقالعاده ممتاز برخوردار است و در طول تاریخ بعد از اسلام، اینهمه افتخارات علمى و سیاسى دارد.
قدرتهاى خارجى - مدتى انگلیسیها و مدتى هم روسها و دیگر دولتهاى اروپایى، و پس از آن امریکاییها - ملت ما را تحقیر کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابلیت و لیاقت کارهاى بزرگ را ندارد، سازندگى از او بر نمىآید، ابتکار از او ساخته نیست و دیگران باید بر او آقایى کنند و به او زور بگویند! بنابراین، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ما کشته بودند؛ ولى امام عزیز ما، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ایران بیدار و زنده کردند.
در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهاى بیجاى ناسیونالیستى - که استکبار عامل آن، و رژیم منحوس پهلوى مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت مىکنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئهى مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمىترسند و احساس ضعف هم نمىکنند. جوانهاى ما احساس مىکنند که خودشان مىتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس مىکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیلها و زورگوییهاى شرق و غرب بایستند. این روح عزت و خودباورى و غرور ملى و افتخارات حقیقى و اصیل را امام(ره) در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمین کار بزرگ او، اثبات این نکته بود که «نه شرقى و نه غربى»، یک اصل عملى و ممکن است. دیگران خیال مىکردند که یا باید به شرق متکى بود و یا به غرب، یا باید نان این قدرت را خورد و ستایشش کرد و یا آن قدرت را ! فکر نمىکردند که یک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگوید و بایستد و بماند و خود را روزبهروز ریشهدارتر کند؛ اما امام(ره) این نکته را ثابت کرد.
فرازی از خطبههای نماز جمعه 23/4/1368
راه امام راحل و سایه مقام معظم رهبری مستدام باد